اميرعلي عزيز مااميرعلي عزيز ما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

نبض زندگي

خدا رو شكر

پسر عزيزم ديگه كم كم داره كلاسهاي گفتار درمانيت جواب ميده و شروع كردي به كلمه گفتن و تقريبا هر چيزي كه ميشنوي و تكرار ميكني و رنگها رو هم بلد شدي.خدا رو هزاران مرتبه شكر.خيال منم راحت شد و يك كمي اعصابم اومده سرجاش.اميرعلي نميدونم وقتي اين پست رو داري ميخوني چند سالت باشه ولي پسر گلم هيچ چيز و هيچ كاري به اندازه پدر و مادر شدن سخت و پرمسئوليت ولي در عين حال لذت بخش تر نيست.پسرم من و بابا محمد عاشقتيم تمام دنيا رو زير پات ميريزيم تا از زميني بودنت لذت ببري. عطیه جون مربی ...
16 خرداد 1396

بعدازظهر جمعه

امروز بعدازظهر حوصلمون تو خونه سر رفته بود با بابا محمد تصميم گرفتيم بريم پاساژ شاپرك برات كفش بخريم ولي به محض اينكه از جلوي پارك انديشه رد شديم گفتي سرسر يعني سرسره و دلت پارك خواست و ما هم تصميمون رو تغيير داديم و رفتيم پارك بعد از يكساعت بازي كردن اومدي سراغ بلال و يه بلال خوردي ديگه چون بعد از افطار شده بود احتمال داديم كه به پاساژ نرسيم رفتيم سمت پاسداران تا از ecco برات كفش بخريم كه هنوز كفشاي تابستوني رو نياورده بودن و بعد هم به پيشنهاد مامان مونا رفتيم اراج و كباب خوشمزه خورديم.   ...
12 خرداد 1396

مهموني عالي

امروز بعدازظهر بابا محمد زنگ زد به عزيز فريده كه حالش رو بپرسه فهميد كه عزيز خونه خاله كبري هست خلاصه خاله كبري اصرار كرد كه شام بريم خونشون.اميرعلي خاله كبري از اون خاله هاي مهربون و خوب هست و واقعا مهموني تو خونش خيلي خوبه و خوش ميگذره.ساعت ٩ شب بود كه رسيديم خونه خاله و طبق معمول يه استقبال گرم خاله و دخترا ازمون كردن و بعد هم كه پذيرايي خوب و عالي .كلي اونشب بهت خوش گذشت خونه خاله كبري هميشه آزادي كامل هست .تو اطاق زهرا رفتي و براي خودت پادشاهي كردي .فاطمه هم باهات كلي نقاشي كشيد شامت رو داد .خلاصه كه اونشب خيلي خوش گذشت.خدا به خاله كبري و خانوادش سلامتي بده.       ...
10 خرداد 1396

تيپ خارق العاده

پسرعزيزمون امروز صبح براي اينكه بره مهد كودك تيپ جديد ميخواست بزنه .يه پارچه بست دور بدنش و يه سوتم انداخت دور گردنش.مامان مونا هم براي اينكه پسرش خلاقيت به خرج داده بود هيچي نگفت و با همون لباس رفتيم مهد .پسرم من دوست دارم تو فقط از بچيگيت لذت ببري. ...
10 خرداد 1396

روزاي خوب مهدكودك

خدا رو شكر كه ديگه پسر قند عسل ما كاملا مهدكودك رو پذيرفته و صبح ها با خنده و روي باز ميره تو كلاس و با عكسا و فيلمهايي كه تو كانال تلگرام مهدكودك ميذارن معلومه كه حسابي اونجا بهش خوش ميگذره.اميدوارم پسرم هميشه شاد و خندان باشي.عاشقتم عزيزم. ️ ️ ️ ...
8 خرداد 1396

يه شب مردونه

امروز مامان عروسي دوستش دعوت داشت و چون مسير طولاني بود و شما هم فردا صبحش كلاس گفتار درماني داشتي با بابا محمد تصميم گرفتيم كه مامان تنها با دايي محمدامين بره عروسي .شما پسر گلم كلي با بابا محمد خوش گذرونده بودي.بعد از خوردن ناهار كه خوابيده بودي و بعدم كه بيدار شده بودي اول ميوه مورد علاقت هندوانه رو خورده بودي و كارتن تماشا كرده بودي و بعدم كه با بابا محمد رفته بودي رستوران و پياده روي.اميرعلي تو بهترين باباي دنيا رو داري،     ...
4 خرداد 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نبض زندگي می باشد